در ضمن تحولاتی که در هنر ایران در طول قرن های متمادی رخ داده گاهی نیز هنرمندان از هنر همسایگان اقتباسهایی نمودهاند. اصولاً در عالم هنر اقتباس کار بسیار خوبی است. اگر هنرمندی چشمان خود را به خارج از محیط خود ببندد و خود را به هنر همسایگان یا هنرمندان دیگر بیعلاقه نشان بدهد تدریجاً هنر او خشک میشود و میمیرد.
مثلاً فرض کنید اگر تمام شعرا و نویسندگان ایرانی میخواستند در گفتن شعر و نثر از حافظ و سعدی تقلید کنند، به این عنوان که بهتر از سعدی و حافظ نمیتوان نثر و نظمی نوشت، وضع ادبیات ما به چه صورتی درمیآمد. و به همین طریق اگر قرار بود تمام نقاشان، مثلاً از کمال الدین بهزاد تقلید کنند نقاشان دیگری مانند رضا عباسی و معینی مصور به وجود نمیآمد. می گویند هنر از طبایع خداوندی است و موقعی میتوان هنری را به منزله شاهکاری به حساب آورد که هنرمند بتواند حسن ابتکار و خلقت را که خداوند به انسان عطا فرموده بکار برد. بنابر این اگر هنرمندی شاهکاری بوجود آورد، هنرمند دیگر نمیتواند همان شاهکار را تقلید کند، و به عنوان شاهکار دیگری معرفی نماید، ولی میتواند با اقتباس از شاهکار اولی ابتکاری بخرج دهد که چیز جدیدی بوجود آورد.
مساجدی که در زمان صفویه در ایران ساخته شد بدون شک زیباترین بناهایی بود که تا آن زمان در دنیا بوجود آمده بود، ولی امروز با وجود پیشرفت فوق العاده ی وسایل معماری و مصالح آن، کسی در کشور ما پیدا نمیشود که خانهای شبیه به مسجد شاه اصفهان بسازد. مسجد شاه اصفهان خود تقلیدی از کاخهای زمان ساسانی بود، ولی در آن به قدری ابتکار برده شده بود، که بصورت بنای کاملاً تازه و بدیع در آمده بود.
اگر ابنیه امروزی که در ایران ساخته میشود مورد پسند نیست به منزله شاهکاری به حساب نمیآید، برای این است که صد در صد تقلید از بناهای اروپایی است. مثلاً هیچ کس حتی بزرگترین بنای تهران مانند ساختمان القانیان یا ساختمان شرکت نفت را به منزله شاهکار هنر معماری در ایران به حساب نمیآورد. ولی اگر امروز کسی در تهران منزلی بسازد که تالار اصلی آن گنبدی داشته باشد، و زیر گنبد حوض خانهای باشد، و آبی در آن جریان داشته باشد، و داخل و خارج گنبد از کاشی های معرق مزین شده باشد، آن بنا را میتوان به صورت یک شاهکار هنری معماری ایرانی پذیرفت. کاخ مرمر با گنبد زیبایش یکی از این گونه ابنیه میباشد، و نتیجه فکر اعلی حضرت رضا شاه کبیر است. متأسفانه این رویه در هیچ یک از بناهای بزرگ دیگر ایران مورد تقلید قرار نگرفته، زیرا امروز مردم کشور ما از دیدن گنبد زیبا کمتر از دیدن یک بنای هیجده طبقه لذت می برند.
روزی که کمال الملک، نقاشی رنگ و روغنی را وارد ایران نمود کار بسیار خوبی کرد؛ و آشنایی ایرانیان به نقاشی رنگ و روغنی تحول عظیمی در میان هنرمندان ایرانی بوجود آورد، ولی من در آنجا که کمال الملک عین تابلوهایی «بوشه» نقاش فرانسوی را تقلید کرده و در حقیقت از آنها کپی نموده موافق با او نیستم. متأسفانه بیشتر هنرمندانی که در مدرسه کمال الملک کار میکردهاند به کپی کردن یا رونوشت کردن تابلوهای نقاشان قرن هیجدهم فرانسه مشغول شدند، ولی درمیان آنها اشخاصی هم پیدا شدند که در عین تقلید از سبک اروپایی ابتکار به کار بردند و کارهایشان رونق بیشتر پیدا کرد.
پیش از کمال الملک نقاشان با استعدادی مانند ملکالشعرا صبا و خصوصاً صنیع الملک، با استفاده از سبک کار اروپایی شاهکارهایی به وجود آوردند که مورد تحسین همه قرار گرفت. در وضع حاضر نقاشان ما به دو دسته متمایز گردیده اند : عده ای از آنها به پیروی از سبک بینالمللی نقاشی میکنند، و عدهای دیگر از نقاشان قدیم ایرانی مانند کمال الدین بهزاد و رضا عباسی تقلید میکنند. دسته دیگری سعی می کنند چیز تازهای بوجود آورند، و تعدادی از این دسته سوم در کار خود موفقیت هایی حاصل نمودهاند. با این حال هنوز وضع هنر نقاشی در ایران کاملاً روشن نیست و باید روزی کسی پیدا شود که هنری بوجود آورد که ایرانی باشد، ولی با سبک های قدیم ایرانی اختلافی هم داشته باشد، تا چیز تازهای بوجود آید که مورد پسند مردم قرار گیرد.
معرق کاری یا موزائیک سازی عبارت از این است که با سنگ ریزههای تراشیده و رنگین تصویری را مانند پرده نقاشی بسازند، و این کار از دو هزار سال پیش در روم معمول بوده و خصوصاً از زیر خاکستری شهر «پمپئی» موزائیکهای بسیار زیبا بیرون آوردهاند که معروفترین آنها پرده ای است که جنگ اسکندر با داریوش سوم را نشان میدهد. در ایران تا پیش از زمان سلجوقیان معرق کاری معمول نبود در این زمان در سر در مساجد و آرامگاهها با سنگ های رنگین یا کاشی های تراشیده معرق کاری پدیدار شد.
کلمه معرق، که شاید از واژه «مغَّرق» گرفته شده باشد، عبارت از این است که سنگهای رنگینی در میان حاشیههای گچ یا آجر غرق کنند. در اواخر دوره سلجوقیان و کمی پیش از ظهور دودمان صفوی، معرق کاری با کاشی معمول شد و زیباترین آنها معرق های سر در آرامگاه معروف به درِ امام و هارون ولایت در اصفهان است. مسجد شیخ لطف الله نیز با کاشی های معرق تزیین شده، ولی هنگام بنای مسجد شاه به قدری شاه عباس در اتمام آن عجله داشت که نمیتوانست در انتظار کاشی های معرق بنشیند و هنرمندان آن زمان، برای پیشرفت کار، کاشی هفت رنگ را اختراع کردند، به این معنی که آجرهای پخته ی لعاب دار تهیه کردند که وقتی پهلوی هم قرار داده می شد نمایش معرق را داشت. از آن به بعد کاشی هفت رنگ برای تزیین ابنیه در ایران معمول داشت. آقای پروفسور گریشمن در ضمن کاوش در شهر بیشاپور نزدیک کازرون موزائیکهای زیبایی پیدا کرد که کف ایوان های کاخ شاپور اول را تزیین نموده بود. در زمان شاپور اول هنر روم در ایران تأثیر زیاد به یادگار گذاشت، زیرا در میان ده هزار نفر اسرای رومی، که در نتیجه شکست والرین امپراطور روم در ایران اقامت گزیدند، هنرمندانی وجود داشتند، که در نتیجه تماس آنها با هنرمندان ایرانی سبکهای جدیدی بوجود آمد، و یکی از آن سبک ها همین هنر موزائیک سازی است.
با این حال موزائیک های شاپور از حیث قیافه اشخاص و لباس زنانی که در آن نقش ها نشان داده شده اند و طرز نشستن اشخاص به صورت چهار زانو و خصوصاً از حیث سبک نقاشی کاملاً ایرانی است و به این علت ما آن را به عنوان یکی از رشته های هنری ایران معرفی می نماییم .
موزائیکهایی که از کاخ شاپور نزدیک کازرون پیدا شده با اینکه شباهت زیادی به موزائیک های مکشوف از زیر خاکسترهای شهر پمپی دارد، از نظر سبک کار و موضوع تصاویر کاملاً ایرانی است و این تنها منطقه از ایران است که در آن موزائیکها با معرق کاری های متشکل از سنگ ریزههای رنگین موجود است.